دیروز همه چی دست به دست هم داده بود تا ببینمش ؛ مدتی بود که سعی میکردم هر جور شده فراموشش کنم ولی دیروز بهم ثابت کرد هنوز مثل روز اول دوستش دارم حتی بیشتر . همون ستاره باشکوه و زیبای من بود که آروم آروم داشت قدم میزد. تموم بند بند تنم شروع کردن به لرزیدن دیگه هیچی دست خودم نبود اصلا نفهمیدم چه جوری اون لحظات کشنده رو تحمل کردم و چه جوری اومدم خونه . التهاب دیدن تو بد جوری منو بهم ریخته بود تا ساعتها همونطور میلرزیم و اشک میریختم .
خیلی خنده داره نه؟ یکی از گرد راه رسید و قلبمو دزدید و با خودش برد کسی که بهم پشت کرد و کسی که نامردانه تموم مردانگیهای منو نادیده گرفت و رفت و ... ولی حالا من دارم براش پرپر میزنم دارم براش اشک میریزم و هنوز با گذشت سالها همونطوری مثل روز اول و حتی بیشتر عاشقانه دوستش دارم .
ازون روزایی که آموزش رانندگی پارس میرفتی یادته ؟سایه به سایه دنبالت بودم و همینطور بعدش مدت زیادیه که دیگه بیادم نیستی و .... ولی من تموم این مدت کنارت بودم وتو ... بگذریم خیلی سعی کردم به ورزش و کوهنوردی پناه ببرم شاید بهترین کاری بود که میتونستم انجام بدم و موفق هم بودم چون تو ازم خواستی همیشه قوی باشم تا اگه یه روزی منو دیدی با افتخار بگی این همونیه که یه روز باهاش بودی ولی یاد تو عشق تو و دوستی تو ریشه دار تر ازینی بود که میشد تصور کرد و حالا اینجوری داره بروز میکنه یادته یه بار خودت بهم گفتی مگه یه زن از مردش چی میخواد؟مهم برای زن قلب مردشه و من با تموم وجودم قلبم و تقدیمت کردم چند وقت بعدش یادمه بهم گفتی تو چی داری که من عاشقت شدم؟اونجا بود که فهمیدم قلبمو گم کردی .